Il Papa Guerriero – La Basilica ai Tempi di Giulio II
La Basilica raccontata dal suo costruttore, il papa Giulio II
Museo: Basilica di San Pietro
خوش آمدید!
خوش آمدید!
خوش آمدید، ای مؤمنان و کنجکاوان! من ژولیوس دوم، از خانوادهٔ نجیب دلارووره، جانشین پطرس و نمایندهٔ مسیح بر زمین هستم. در این سال مقدس ۲۰۲۵ شما را میپذیرم، همانگونه که زمانی زائران و شاهزادگان را در رم خودم پذیرفتم. آنچه که امروز اطراف شماست، نتیجهٔ دیدی است که بیش از پانصد سال پیش در ذهن من ظهور کرد، زمانی که تصمیم گرفتم کلیسای کهن کنستانتین را خراب کنم تا بزرگترین معبدی که مسیحیت تاکنون دیده بود را بنا کنم! کلیسای قدیمی دیگر فرسوده شده بود، خمیده بود و در معرض فروپاشی بود. نمیتوانستم اجازه دهم که آرامگاه رسول پطرس در ساختمانی نالایق از عظمتش قرار گیرد. حقیقتا، هرگز از ریسک کردن نترسیدم. کسانی که مرا میشناختند به من "پاپ ترسناک" یا "پاپ جنگجو" میگفتند، چون در صورت نیاز تردیدی در پوشیدن زره و رهبری مستقیم نیروهایم نداشتم. همان عزم و اراده را در بازسازی این کلیسا به کار گرفتم. هیجدهم آوریل ۱۵۰۶، روز گذاشتن اولین سنگ، یکی از لحظات پرشکوه دوران پاپی من بود. آن روز، پروژهای آغاز شد که بسیار فراتر از زندگی زمینی من ادامه یافت. اگر در طول این بازدید سوالی داشتید، میتوانید در هر لحظه یک راهنمای گردشگری مجازی مبتنی بر هوش مصنوعی را فعال کنید که جزئیات بیشتری درباره آنچه که به شما نشان میدهم ارائه خواهد داد. اکنون سر خود را به سوی آسمان این میدان بالا ببریم و گنبد باشکوهی که بر رم سایه افکنده است را تحسین کنیم. بیایید نزدیک شویم و مسیر خود را آغاز کنیم.
میدان و ستونها
میدان و ستونها
وقتی طرح برای کلیسای جدید را میریختم، تصور نمیکردم که این رواق باشکوه که اکنون شما را خوشآمد میگوید، ساخته شود. معمار محبوب من، دوناتو برامانته، طرحی با نقشهای مرکزی و کاملاً متقارن طراحی کرده بود که نماد کمال الهی بود. اما پس از مرگ من، پروژه چندین بار تغییر کرد. آنچه امروز میبینید، اثر جیان لورنزو برنینی است که بیش از یک قرن بعد این ستونبندی را به عنوان آغوشی برای استقبال از مؤمنان ایجاد کرد. رواق نماد دستان کلیسا است که فرزندان خود را در بر میگیرد. به کفپوش نگاه کنید: آیا دایرههای سنگی را میبینید؟ در مرکز یکی از آنها بایستید و مشاهده کنید: چهار ردیف ستونها به نظر میرسد که به یک ستون واحد تبدیل میشوند! این یکی از ظرافتهای بصری است که فقط یک نبوغ میتوانست آن را تصور کند. آیا میدانستید که این ۲۸۴ ستون، ۱۴۰ مجسمه از قدیسان را نگهداری میکنند؟ میخواستم مؤمنان احساس حضور قدیسان را در هنگام ورود به میدان حس کنند. در مرکز ستونها، ابلیسکی برجسته است که کالیگولا از مصر آورده بود. در زمان من، این ابلیسک در سیرک نرون قرار داشت که کمی دورتر بود. این جانشین من، سستو پنجم بود که آن را به اینجا منتقل کرد؛ با عملیاتی که آنقدر پرخطر بود که سکوت مطلق به تمام کارگران در طول بلندکردن آن امر شده بود. وقتی که طنابها به دلیل گرما شروع به شلشدن کردند، یک ملوان فریاد زد "آب به طنابها!" و عملیات را نجات داد. به جای تنبیه او برای نقض دستور، سستو پنجم به او امتیاز داد که شاخههای نخل را برای یکشنبه نخل فراهم کند. اکنون به سمت نمای کلیسا حرکت کنیم. ببینید چطور وقتی نزدیکتر میشوید، گنبد به نظر میرسد که مخفی میشود؟ این یکی از اثرات غیرمنتظره نمایی است که بعدها توسط کارلو مادشدی اضافه شد. به سمت ورودی باشکوه دنبالم بیایید.
نمای بیرونی و سرسرا
نمای بیرونی و سرسرا
این نما بخشی از برنامه های اولیه من نبود. برامانتهی من کلیسایی با طرح مرکزی طراحی کرده بود که با گنبد بزرگ تاجگذاری میشد. پس از مرگ من و او، پروژه به رافائل سپرده شد، سپس به آنتونیو دا سانگالو، و سرانجام به میکلآنژ الهی، که تا حدی به ایدهی اصلی برامانته بازگشت. اما زمانی که پل پنجم بورگزه به مقام پاپ رسید، تصمیم گرفت ناوی را طولانی کند و این نما را به کارلو مادرنو سفارش داد. نما دارای عرض ۱۱۴ متر و ارتفاع ۴۷ متر است و با مجسمههای مسیح، یحیی تعمیددهنده و یازده حواری تزیین شده است (فقط پطرس غایب است، زیرا او در داخل است). آن لوجیای بزرگ در مرکز "لوجیای نیایشها" است، جایی که پاپ در روزهای بزرگ برکت اوربی ات اوربی را عطا میکند. اکنون وارد آتریوم یا نارتکس شویم. به بالا نگاه کنید: گچبریهای طلایی غنی داستانهای پاپها و قدیسان را روایت میکند. و آنجا، در انتهای راست، مجسمه سوارهنظام کارل کبیر را میبینید، در حالی که در سمت چپ کنستانتین قرار دارد. دو امپراتور که تاریخ کلیسا را شکل دادند. یک حکایت را با شما درمیان میگذارم: زمانی که تصمیم به بازسازی باسیلیک گرفتم، بسیاری از کاردینالها با شدت مخالفت کردند. آنها تخریب کلیسای کهن کنستانتین را کفرآمیز میدانستند. من با خشونت معمولم به آنها روی کردم، عصا را بر میز کوبیدم و اعلام کردم: "من پاپ هستم و هر کاری که بخواهم انجام خواهم داد!" هیچکس جرات نکرد دیگر مخالفت کند. به هر حال، چه کسی جرات داشت با پاپی که شخصاً ارتشهایش را هدایت میکرد، به چالش بکشد؟ اکنون به درب مقدس نگاه کنید، در آخرین سمت راست. این همان دری است که فقط در سالهای مقدس مانند حالا باز میشود. برای نقطه بعدیمان به آن نزدیک شویم.
دروازه مقدس
دروازه مقدس
اینجا جلوی درب مقدس هستیم که در این سال جوبیله برای پذیرایی از زائرانی که به دنبال استغفار کامل هستند، باز است. در زمان من، آیین باز کردن درب مقدس هنوز مانند حال حاضر شما تثبیت نشده بود. جانشین من، الکساندر ششم، برای نخستین بار باز کردن دربهای مقدس را در باسیلکهای بزرگتر در طول جوبیلهی 1500 معرفی کرد. این درب خود مسیح را نمایان میکند، که گفته بود: "من درب هستم: اگر کسی از طریق من وارد شود، نجات خواهد یافت." عبور از این درب نماد عبور از گناه به سوی نعمت است. قالبهای برنزی که آن را تزئین میکنند، صحنههای نوازش و رستگاری را به تصویر میکشند. در طول مراسم بازگشایی، پاپ سه بار با چکشی نقرهای بر درب میکوبد، سپس درب برداشته میشود. قطعات آن روزگاری به عنوان یادگارهای ارزشمند محسوب میشد، به طوری که مؤمنان برای جمعآوری آنها تجمع میکردند. به همین دلیل، امروز درب صرفاً باز میشود و دیگر خراب نمیشود. باید اعتراف کنم که چندان علاقهای به این آیینهای نمادین نداشتم. من مردی از عمل بودم! ترجیح میدادم زیبایی قابل لمس و قدرتی قابل مشاهده ایجاد کنم. به همین دلیل بود که بزرگترین هنرمندان زمان خود مانند برامانته، میکلآنژ و رافائل را به رم دعوت کردم. میخواستم خانه خدا بینظیر باشد! یک نکته جالب: آن نشانهها را بر روی قاب مرمری میبینید؟ در جریان جوبیله 1975، فردی هیجانزده سعی کرد با تیشه وارد باسلیکا شود و درب را آسیب رساند. آن نشانهها به عنوان هشداری و یادآوری باقی ماندند. حالا بیایید قدمی به جلو برداریم و وارد سالن اصلی شویم. بگذارید با شکوه فضایی که در مقابل شما باز میشود، احاطه شوید. همراه من داخل بیایید.
شبستان مرکزی
شبستان مرکزی
اینجا در صحن اصلی هستیم، قلب تپندهی دیدگاه من. با اینکه آنچه که میبینید دقیقاً همان چیزی نیست که با برامانته طراحی کرده بودم، اما تاثیرش همچنان حیرتآور است، نه؟ در اصل، ما میخواستیم کلیسایی با نقشه مرکزی، کامل همچون خدا طراحی کنیم. اما پس از ترک این دنیای فانی، به این صحن طولانی که بیشتر برای مراسم و جشنهای بزرگ مناسب است، روی آوردند. به بالا نگاه کنید و از ابعاد حیرتانگیز آن لذت ببرید: سقف به ارتفاع ۴۶ متر میرسد، با گچبریهای طلاکاری شده و سقفی خصوصی به زیبایی مکعبی شکل آراسته شده است. اگر به کف نگاه کنید، نوشتههایی را میبینید که طول بقیه کلیساهای بزرگ جهان را نشان میدهد، همه کوچکتر از سن پیترو! در واقع من میخواستم این کلیسا از نظر بزرگی بر هر بنای مقدس دیگری فائق آید. ابعاد اینجا چنان وسیع است که به سختی میتوان آنها را به درستی درک کرد. به آن کودکان که گیلانگیران آب مقدس را نگه میدارند نگاه کنید: به نظر میآید کودکان عادی هستند، درست است؟ نزدیک شوید و خواهید دید که به شرط یک مرد بالغ قد دارند! همهچیز اینجا طراحی شده تا تحسین و حیرت را برانگیزد، تا انسان در برابر عظمت خداوند خود را کوچک حس کند. یک حکایت است که میگوید یک سفیر خارجی که برای اولین بار وارد کلیسا شد، با شگفتی بیان کرد: "این کار غولها یا شیاطین است!". من به او پاسخ دادم: "نه، این کار انسانهایی است که توسط خدا هدایت شدهاند". من معتقد بودم که زیبایی و عظمت میتواند روح انسان را به سوی الهی برانگیزد. اکنون به سمت مرکز کلیسا حرکت میکنیم، جایی که گنبد برمیخیزد و نقطهای که بدن حواری پطرس آرمیده است که به آن اعتراف میگویند. آن مدالهای موزاییکی را که در امتداد دیوارها قرار دارند، دیدهاید؟ آنان همه پاپها را به تصویر کشیدهاند، از پطرس تا پاپ کنونی. پورتری من در آنجا قرار دارد، در میان پیشینیان و جانشینانم، شاهدی بصری بر پیوستگی رسولی. اکنون با من به سمت مرکز بروید، جایی که بالداکین باشکوه برنینی ایستاده است، افزودنی که بعد از زمان من به کلیسا اضافه شده، اما مطمئناً شایستهی آن عظمت است که برای این مکان مقدس تصور کرده بودم.
بالداکینو اثر برنینی
بالداکینو اثر برنینی
این است سایبان باشکوه برنینی، با ارتفاع تقریبا ۳۰ متر! هرچند این اثر بیش از یک قرن بعد از دوران پاپیت من ساخته شده است، اما این اثر فوقالعاده به خوبی عظمت مورد نظرم را برای کلیسا مجسم میکند. جان لورنزو برنینی آن را در سال ۱۶۳۳ زیر نظر پاپ اوربان هشتم باربرینی تکمیل کرد، که زنبورهای تاج باربرینی او را میتوانید بر روی ستونها مشاهده کنید. این سایبان دقیقاً نقطهای را که مقبرهی حواری پطرس در زیر گنبد واقع شده مشخص میکند. این سایبان از چهار ستون پیچشی برنزی تشکیل شده است که سایبانی با فرشتهها و کودکفرشتهها را حمایت میکند. آیا میدانستید که برای ساخت این برنز از فلزی که از پانتئون گرفته شده استفاده شده است؟ این موضوع باعث ایجاد ضربالمثل معروف شد: "آنچه بربرها انجام ندادند، باربرینیها انجام دادند." ستونها از ستونهای معبد باستانی سلیمان و ستونهای کلیسای قسطنطینی الهام گرفته شدهاند. به دقت نگاه کنید: بر روی شافتهای ستونها برگهای بو حک شده است که بین آنها مارمولکهای کوچکی در حال بالا رفتن هستند، نماد رستاخیز. همانطور که مارمولکها دم خود را از دست داده و دوباره رشد میکنند، مسیح نیز پس از مرگ برخاست. اعتراف میکنم که در مقابل این اثر متحیر میماندم. من و برامانته یک سبد بزرگ تصور کرده بودیم، اما هیچچیز به این جسارت و تئاتری. با این حال، اثر دقیقا همان چیزی است که میخواستم: نگاه مؤمن را به سمت بالا و خدا هدایت کند. یک نکته جالب: در طی ساخت، برنینی با یک مشکل سازهای مهم مواجه شد. ستونهای بزرگ در معرض سقوط در زیر وزن پوشش قرار داشتند. راه حل درخشانی یافت: برنینی داخل ستونها یک هسته آهنی قرار داد که پایداری آنها را تضمین میکرد، کاملاً پنهان از چشم بازدید کننده. حالا، به فراسوی سایبان نگاه کنید، به سمت انتهای اپسید. میبینید آن کرسی زرینی که توسط چهار دکتر کلیسا حمایت میشود؟ این کرسی سن پیترو است، شاهکار دیگری از برنینی. اما قبل از اینکه به آنجا برویم، به سمت ناوگان راست برگردیم. میخواهم مقبرهام را به شما نشان دهم، که داستانی نسبتاً پر فراز و نشیب دارد و رابطه ویژهام با میکلآنژ را به تصویر میکشد.
مقبره ژولیوس دوم و مجسمه موسی
مقبره ژولیوس دوم و مجسمه موسی
بازدیدکنندگان عزیز، اکنون به بررسی یکی از بزرگترین حسرتهای زندگی زمینی من میپردازیم: آرامگاه من. مکانی که به میکلآنژ سفارش داده بودم قرار بود بنای یادبودی عظیم، یک مقبره با بیش از چهل مجسمه به اندازه واقعی باشد که باید درست زیر گنبد سن پیتر واقع میشد. این بنای یادبوردی میتوانست بزرگترین آرامگاه ساخته شده تا به حال باشد! اما همانطور که اغلب با پروژههای بلندپروازانه اتفاق میافتد، شرایط تغییر کرد. پس از مرگ من، وارثانم پروژه را به شدت کوچکتر کردند. و در نتیجه، به جای آرامگاه باشکوهی که تصور کرده بودم، بقایای من در یک بنای یادبود بسیار فروتنتر در کلیسای سن پیتر این وینکولی قرار میگیرند، نه در اینجا در باسیلیک. یکی از برجستهترین بخشهایی که میکلآنژ توانست کامل کند مجسمه موسی است، که قانونگزار کتاب مقدس را با شاخهای نور بر سرش (ناشی از اشتباه ترجمه از عبری) و با حالتی از قدرت ترسناک به نمایش میگذارد. گفته میشود که وقتی مجسمه تکمیل شد، میکلآنژ با چکش به آن زد و فریاد زد: "چرا حرف نمیزنی؟" به قدری از زنده بودن که توانسته بود به آن القا کند، راضی بود. رابطه ما همیشه آسان نبود. میکلآنژ به اندازه من لجباز بود و ما چندین بار با هم اختلاف نظر داشتیم. یک بار از رم فرار کرد زیرا به او ملاقات ندادم و مجبور شدم سه پیامرسان برای برگرداندن او بفرستم! اما نبوغ بیمانند او را به رسمیت میشناختم و به همین دلیل، با وجود اختلاف نظرهایمان، او را برای نقاشی سقف کلیسای سیستین انتخاب کردم. یک داستان جالب: هنگامی که میکلآنژ بر روی موسی کار میکرد، متوجه شد که من در غیاب او برای دیدن اثر رفته بودم. از روی لجاجت، مجسمه را پوشاند و هفتهها از نشان دادن پیشرفتها به من خودداری کرد! فقط من توانستم چنین رفتاری را از یک هنرمند تحمل کنم، زیرا میدانستم که نبوغ خواسته های خاص خود را دارد. حالا بیایید به قسمت ناوه اصلی بازگردیم و به سمت اولین کلیسای کوچکی که در سمت راست قرار دارد حرکت کنیم، جایی که یکی دیگر از آثار خارقالعاده میکلآنژ به نام پیهتا که او در سن بیست و چهارسالگی تراشیده است، قرار دارد.
پیتای میکلآنژ
پیتای میکلآنژ
اینجا جلوی پیتا هستیم، اثری که میکلآنژ هنگامی که تنها ۲۴ سال داشت، قبل از دوران پاپی من تراشید. این تنها اثری است که او هرگز امضا کرد. توجه کنید اینجا، بر روی کمربندی که از سینه مریم میگذرد: "MICHAELA[N]GELVS BONAROTVS FLORENT[INVS] FACIEBAT". نقل است که میکلآنژ با شنیدن برخی بازدیدکنندگان که اثر را به مجسمهسازان دیگر نسبت میدادند، شبانه به کلیسا وارد شد تا نام خود را حک کند. نگاه کنید به کمال فنی این مرمر: نرمی چین و شکنهای پارچه، حالت آرام مریم، بدن رها شده مسیح. باکره به طرز عجیب و جوانتری نسبت به فرزند سیسالهاش ظاهر میشود. هنگامی که از میکلآنژ درباره این تناقض سوال شد، پاسخ داد: "نمیدانید که زنان پاکدامن طولانیمدت جوانی خود را حفظ میکنند؟ چقدر بیشتر یک باکره که هرگز کوچکترین میل ناحرفهای در او نخورده که بدنش را تغییر دهد؟" در طول دوران پاپی من، برخوردهای متعددی با میکلآنژ داشتم، اما هرگز در نبوغ او تردید نکردم. ابتدا او را برای ساخت مقبرهام به رم دعوت کردم، اما سپس او را مجبور کردم که سقف کلیسای سیستین را نقاشی کند، کاری که به ناچار قبول کرد. او همیشه شاکی بود که مجسمهساز است، نه نقاش. با این حال، چه شاهکاری خلق کرد! در سال ۱۹۷۲، این مجسمه توسط یک مرد روانپریش که به آن با پتک ضربه زد و فریاد زد که خود عیسی مسیح است، به شدت آسیب دید. از آن زمان، با شیشه ضدگلوله محافظت میشود. یک نکته جالب: در هنگام ترمیم، یک "M" بر روی کف دست مریم حکاکی شده بود که تفسیر آن همچنان مرموز باقی مانده است. از اینجا، اگر به بالا نگاه کنید، میتوانید گنبد باشکوهی را ببینید که طرح اولیه آن توسط میکلآنژ طراحی شده است، اگرچه تنها پس از مرگ او به اتمام رسید. بگذارید به سمت ترانسپت حرکت کنیم، جایی که میتوانیم آن را بهتر ببینیم و از نبوغ طراحی آن درک بیشتری پیدا کنیم.
گنبد میکلآنژ
گنبد میکلآنژ
دوستان عزیز، نگاهی به بالا بیندازید و گنبد باشکوه را مشاهده کنید، یکی از بزرگترین گنبدهای جهان! هنگامی که من و برامانته شروع به طراحی کلیسای جدید کردیم، آرزوی گنبدی را داشتیم که با گنبد پانتئون و کلیسای جامع فلورانس رقابت کند. میخواستیم که بر فراز رم باشد و از کیلومترها دور قابل مشاهده باشد. اما نه من و نه برامانته به اندازهای زنده نماندیم تا این رؤیا را به واقعیت ببینیم. این میکلآنژ بود که در سن هفتاد سالگی در سال ۱۵۴۷ پروژه گنبد را از سر گرفت، بیش از سی سال پس از مرگ من. او مدلی چوبی ساخت که هنوز هم در موزه کلیسا نگهداری میشود. با این حال، گنبد تنها در سال ۱۵۹۰ توسط جاکومو دلا پورتا تکمیل شد که طراحی اصلی را کمی تغییر داد و آن را باریکتر کرد. گنبد به ارتفاع ۱۳۶ متر از کف کلیسا ایستاده است، با قطر ۴۲ متر. این گنبد بر روی چهار پایه عظیم قرار گرفته که هر یک دارای یک محفظه است که در آن مجسمههای مقدسین: لونجینو، هلنا، ورونیکا و آندریا قرار دارد. درون پایهها پلهپیچهایی وجود دارد که دسترسی به خود گنبد را ممکن میسازد. یک داستان جالب به ساخت گنبد مربوط میشود. در جریان کار، کارگران هر بار که زنگهای شهر برای دعای فرشتهسلام به صدا در میآمد، متوقف میشدند. یک بار، یک نجار از ارتفاع سرگیجهآور سقوط کرد. در حالی که سقوط میکرد، حضرت مریم را دعا کرد و به طرز معجزهآسایی بر روی تپۀ ماسهای سقوط کرد، و تنها با چند آسیب جزیی زنده ماند. به نشانه قدردانی، یک یادگاری نذر کرد که هنوز در غارهای واتیکان قابل مشاهده است. اگر به دقت به پایۀ داخلی گنبد نگاه کنید، کتیبهای با حروف طلا بر روی زمینۀ آبی را خواهید دید: "TU ES PETRUS ET SUPER HANC PETRAM AEDIFICABO ECCLESIAM MEAM ET TIBI DABO CLAVES REGNI CAELORUM" (تو پطرس هستی و بر روی این سنگ کلیسای من را بنا خواهم کرد و کلیدهای پادشاهی آسمانها را به تو خواهم داد). این ارجاعی آشکار به رسولی است که این کلیسا بر روی قبر او بنا شده است. اکنون، اگر مرا دنبال کنید، به سمتغارهای واتیکان پایین خواهیم آمد، جایی که میتوانیم بقایای کلیسای باستانی کنستانتین و مقبرههای پاپهای متعدد، از جمله قبر موقتی ناچیز خودم پیش از انتقال به سن پیترو این وینکولی را ببینیم.
غارهای واتیکان
غارهای واتیکان
اکنون در غارهای واتیکان هستیم، فضایی بین کف کلیسای کنونی و کف کلیسای قدیمی کنستانتینی. در این مکان، تاریخ هزار ساله کلیسا احساس میشود. هنگامی که دستور تخریب کلیسای قدیمی را دادم، اصرار داشتم که سطح کف همچنان حفظ شود تا مزاحم قبرهای متعدد پاپها و شخصیتهای برجستهای که در اینجا دفن شدهاند، نشوم. در این غارها، بقایای بسیاری از پیشینیان و جانشینان من آرام گرفتهاند. توجه کنید که چگونه علیرغم قدرت دنیوی که در زندگی داشتیم، مرگ ما را همه برابر ساخته است. حتی من نیز به طور موقت اینجا دفن شدم، پیش از اینکه جسدم به مقبرهای که میکلآنژ در سن پیترو این وینکولی آماده کرده بود، منتقل شود. این قطعات باقیمانده از نقاشیهای دیواری و موزائیکها را ببینید: اینها آنچه از تزئینات کلیسای قدیمی باقی ماندهاند. برخی از آنها حتی به قرن چهارم، دوران کنستانتین، بازمیگردند. وقتی دستور تخریب کلیسای قدیمی را دادم، بسیاری مرا به کفر و بدعت متهم کردند. کاردینال کارافا، که بعداً به عنوان پاپ پل چهارم انتخاب شد، یکی از سرسختترین مخالفان بود. او از من میپرسید: "چگونه میتوانید مکانی به این مقدسی را تخریب کنید؟"، و من پاسخ میدادم: "من آن را تخریب نمیکنم، بلکه آن را نوسازی میکنم تا باشکوهتر شود". یک نکته جالب: در طی کارهای تخریب، بسیاری از قبرهای بتپرستی قدیمی کشف شدند، زیرا این ناحیه قبلاً توسط یک گورستان رومی اشغال شده بود. در میان آنها، یک تابوت مرمر قرمز کشف شد که تصور میشد بقایای امپراطور اوتوی دوم را در خود دارد. من از آن برای دفن موقت خود استفاده کردم، نشاندهنده این که چگونه در مرگ میتوان دورانهای مختلف را بهم پیوند داد. به آنجا نگاه کنید، آن درب به سوی محل اعتراف، نقطهای که در آن مقبرهی حواری پطرس واقع شده است، میبرد. بنا به روایتها، امپراطور کنستانتین هنگامی که تصمیم به بنای اولین کلیسا گرفت، یک بنای یادبود معابد تحت نام "تروفی" را مستقیم بر روی مقبره حواری ساخت. کاوشهای باستانشناسی قرن گذشته اصالت این مقبرهها را تأیید کردهاند. اکنون این گالری را دنبال کنیم که ما را دوباره به سمت بالا خواهد برد، تا محل اعتراف و محراب پاپی که اوج معنوی این کلیساست، ببینیم.
آرامگاه سن پیترو و اعتراف
آرامگاه سن پیترو و اعتراف
در نهایت به قلب معنوی کل کلیسا رسیدهایم: اعتراف و محراب پاپی، که مستقیماً بر فراز قبر حواری پطرس قرار دارد. تمام آنچه که من ساختهام، تمام شکوهی که ما را احاطه کرده، تنها یک هدف دارد: تجلیل از اولین اسقف رم، همان کسی که مسیح خود کلیدهای پادشاهی آسمان را به او سپرد. این "اعتراف" (از لاتین "confessio"، اعتراف به ایمان) نقطهای است که زائران برای قرنها آمدهاند تا در نزدیکی آثار حواری دعا کنند. ریل با ۸۹ چراغ همیشه روشن احاطه شده، نمادی از ایمان جاودانه کلیسا. زمانی که دستور ساخت کلیسای جدید را دادم، مهمترین نگرانیام حفظ این مکان مقدس بود. در سال ۱۹۳۹، پاپ پیوس دوازدهم حفاریهای باستانشناسی را زیر محراب پاپی مجاز کرد. آنچه که کشف شد، سنت را تأیید کرد: یک نکرپولیس رومی و در نقطهای خاص، یک نمای یادبود قدیمی متعلق به قرن دوم، دقیقاً همان جایی که سنت قبر پطرس را قرار داده بود. در سال ۱۹۶۸، بقایای انسانی که با ویژگیهای مردی تنومند در سنین بالا سازگار بود، شناسایی شد. پاپ پاول ششم اعلام کرد که آثار قدیس پطرس "به گونهای که میتوانند اثبات شده در نظر گرفته شوند" یافت شدهاند. اما حکایتی که کمتر کسی میداند: زمانی که ساخت کلیسای جدید آغاز شد، محراب قدیمی پاپی باید تخریب میشد. من شخصاً دستور دادم که هر سنگ شمارهگذاری و فهرستبندی شود تا بتواند دقیقاً همانگونه که برای قرنها بوده، بازسازی شود. چنین بود احترام من به سنت، علیرغم شهرت من به عنوان نوآور. بر فراز اعتراف، محراب پاپی سر برافراشته است که با بالداکینوی برنینی که قبلاً تحسین کردهایم، مزین شده است. تنها پاپ میتواند بر روی این محراب مراسم عشای ربانی را برگزار کند مگر با مجوز خاص. از این جا، پاپ رو به غرب به جامعه نگریسته و سخنرانی میکند، همانگونه که در سنت باسیلیکای رم باستان مرسوم بوده است. دوستان من، بازدید ما به پایان نزدیک میشود. ما با هم تاریخ این کلیسا را پیمودهایم، از تصور تا تحقق نهایی آن، فراتر از زمان زمینی من. امیدوارم نه تنها به عظمت معماری این مکان پی برده باشید، بلکه معنای عمیق معنوی آن را نیز درک کرده باشید.
نتیجهگیری و خداحافظی
نتیجهگیری و خداحافظی
ما در پایان مسیر خود با هم رسیدهایم. باسیلیکایی که شما امروز میبینید نتیجهی بیش از یک قرن کار و خلاقیت هنرمندان و معماران متعدد است. رویای من از طریق دستهای برامانته، رافائل، میکلآنژ، مادِرنو، برنینی و بسیاری دیگر تکامل یافته است. هر یک لمس خود را افزودهاند، اما جوهره همان چیزی است که من و برامانته تصور کرده بودیم: یک معبد یادبود که شایستهی شاهزادهی رسولان باشد. وقتی این پروژه را در سال 1506 شروع کردم، میدانستم که کامل شدن آن را نخواهم دید. با این حال، مانند سازندگان بزرگ کلیساهای قرون وسطایی، اطمینان داشتم که نامم به این اثر عظیم گره خواهد خورد. نه از روی خودبینی -- یا شاید کمی از روی آن -- بلکه بیشتر به دلیل آرزوی بهجا گذاشتن اثری جاودان از بزرگی کلیسا و ایمان. در طول پونتیکاپتم، بسیاری نبردها را انجام دادم، سرزمینها را فتح کردم، آثار هنری فوقالعادهای را سفارش دادم، اما هیچچیز اهمیت این باسیلیکا را برابر نمییابد. در حالی که فتوح سرزمینی از بین رفتهاند، این ساختمان همچنان الهامبخش میلیونها زائر در هر سال است. به شما یک فکر میدهم: باز هم یکبار دیگر به اطراف خود نگاه کنید، حضور قرنها تاریخ و ایمان را احساس کنید. در عصری از تغییرات سریع مانند شما، مکانهایی مانند این یادآورهایی اند که برخی چیزها فراتراز زمان اند. اگر سوالات یا کنجکاویهای بیشتری دارید، به یاد داشته باشید که میتوانید در هر زمانی راهنمای گردشگری مجازی مبتنی بر هوش مصنوعی را فعال کنید. او شما را با عمقبخشی و جزئیاتی همراهی خواهد کرد که شاید خودم با دانشی محدود به زمانم نتوانم ارائه کنم. من، ژولیوس دوم، شما را بدرود میگویم. خداوند شما را برکت دهد و مثال رسول پطرس شما را در سفرتان در ایمان هدایت کند.
Basilica di San Pietro
Il Papa Guerriero – La Basilica ai Tempi di Giulio II
زبان مسیر:
خوش آمدید!
میدان و ستونها
نمای بیرونی و سرسرا
دروازه مقدس
شبستان مرکزی
بالداکینو اثر برنینی
مقبره ژولیوس دوم و مجسمه موسی
پیتای میکلآنژ
گنبد میکلآنژ
غارهای واتیکان
آرامگاه سن پیترو و اعتراف
نتیجهگیری و خداحافظی
Il Papa Guerriero – La Basilica ai Tempi di Giulio II
Basilica di San Pietro
La Basilica raccontata dal suo costruttore, il papa Giulio II
زبان مسیر:
Percorso di visita
خوش آمدید!
میدان و ستونها
نمای بیرونی و سرسرا
دروازه مقدس
شبستان مرکزی
بالداکینو اثر برنینی
مقبره ژولیوس دوم و مجسمه موسی
پیتای میکلآنژ
گنبد میکلآنژ
غارهای واتیکان
آرامگاه سن پیترو و اعتراف
نتیجهگیری و خداحافظی
Basilica di San Pietro
Il Papa Guerriero – La Basilica ai Tempi di Giulio II
زبان مسیر:
خوش آمدید!
میدان و ستونها
نمای بیرونی و سرسرا
دروازه مقدس
شبستان مرکزی
بالداکینو اثر برنینی
مقبره ژولیوس دوم و مجسمه موسی
پیتای میکلآنژ
گنبد میکلآنژ
غارهای واتیکان
آرامگاه سن پیترو و اعتراف
نتیجهگیری و خداحافظی